روایت قصه ی مهمانهای قسمت چهارم ماه عسل 93..
سلام..یه غرور یخی،یه ستاره ی سرد/یه شب از همه چی به خدا گله کرد..یه دفعه به خودش همه چی رو سپرد/دیگه گریه نکرد،فقط حوصله کرد..دکور باز میشود.روی صندلی نشسته است...با آمدن مجری کمی از جا بلند میشود...آرامش در چهره اش موج میزند...متانت خاصی دارد و با تسلط صحبت میکند..امیر ذوالجلالی..
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !