سلام.. پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ ..اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ ..و من آرزومند آرزوهایت .. نه بهار با هیچ اردیبهشتی ..نه تابستان با هیچ شهریوری ..و نه زمستان با هیچ اسفندی ..اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد ..پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست ..
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی..فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی.. برای من که دلم چون غروب پاییز است..صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است..یک پنجره از ابر بهارم لبریز..لبریزتر از غم غروب پاییز..در محکمه ام نوشت دنیا روزی..تبعید به غربت جنوب پاییز ..بیا ای همنشین سرد پاییز..به آواهای شب هایم درآمیز..بیا ای رنگ مهتاب بلورین..تو شعری تازه در من برانگیز..
برگ های پاییزی..سرشار از شعور درخت اند..و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند..آرام قدم بگذار ..بر چهره ی تکیده ی آن ها..این برگها حرمت دارند..