زنــدگی
مثل يك استكان چای است
به ندرت پيش می آيد
كه هم رنگش درست باشد
هم طعمش و هم داغيش
اما هيچ لذتی با آن برابر نيست

مى خواهى بروى ؟
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هرکس پرسید بگو :
لجوج بود ، همیشه سرسختانه عاشق بود
بگو فریاد مى کرد ، همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت ، مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود ، همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود ، به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم فقط لبخند میزد
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند . . .

به دریا دل زدم شاید بتونم در تو دریا شم

همه دنیا رو بخشیدم که قدر بخششت باشم

زنــدگی
مثل يك استكان چای است
به ندرت پيش می آيد
كه هم رنگش درست باشد
هم طعمش و هم داغيش
اما هيچ لذتی با آن برابر نيست

زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند
مراقب حرفهایمان باشیم


ارزش رفیق برایم آنقدر هست که حاضرم برای قدمهایش پل عبور شوم حتی اگر نگاهش برای لحظه ای به زیر پایش نیفتد
بر نارفیقان شرم باد...


براتون بهترینهارو ارزو میکنم

دل دنیا رو خون کردی
که اینجوری تو رفتی..........

خاطره یعنی سکوت یعنی عذاب

خاطره درد منه تو بیداری و خواب

/" بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم."/

بیمارم
دلیل درد قلب من اینه
نگاه تو دوباره غمگینه
چه سخته وقتی ادم انتهای زندگیشو میبینه!

زنــدگی
مثل يك استكان چای است
به ندرت پيش می آيد
كه هم رنگش درست باشد
هم طعمش و هم داغيش
اما هيچ لذتی با آن برابر نيست

زنــدگی
مثل يك استكان چای است
به ندرت پيش می آيد
كه هم رنگش درست باشد
هم طعمش و هم داغيش
اما هيچ لذتی با آن برابر نيست

قبیله..؟!!! قبیله چیه؟!!!!

تا خدا هست فردا روشن است...............