این پست مخصوصی اعضا میباشد و فقط اعضا میتوانند مشاهده کنند
ابتدا ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آروم بخواب مرتضی
آهای اونیکه با اهنگاش خاطره دارن
اهای اونیکه شبا هدفون توی گوشت میذاشتی و بااهنگاش گریه میکردی
اهای اونیکه وقتی میخوند "یکی هست"یاد اونی که دیگه "نیست" میوفتی
اهای اونیکه وقتی موخوند"تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی"امیدگرفتی
اهای اونیکه که وقتی عشقت رفت"نرو یکی یک دونی من سربذار روشونه من "رو گوش میدادی
آهای اونیکه وقتی عشقت رفت وقتی تنها شدی وقتی میخوند"خداببخشه اون رو که قلب سادمو به خون کشید"گوش دادی
بیا حالا به حرمت این همه خاطرات
این همه اشک...
برای ارامشش دعا کنیم
این پست مخصوصی اعضا میباشد و فقط اعضا میتوانند مشاهده کنند
ابتدا ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آروم بخواب مرتضی
آهای اونیکه با اهنگاش خاطره دارن
اهای اونیکه شبا هدفون توی گوشت میذاشتی و بااهنگاش گریه میکردی
اهای اونیکه وقتی میخوند "یکی هست"یاد اونی که دیگه "نیست" میوفتی
اهای اونیکه وقتی موخوند"تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی"امیدگرفتی
اهای اونیکه که وقتی عشقت رفت"نرو یکی یک دونی من سربذار روشونه من "رو گوش میدادی
آهای اونیکه وقتی عشقت رفت وقتی تنها شدی وقتی میخوند"خداببخشه اون رو که قلب سادمو به خون کشید"گوش دادی
بیا حالا به حرمت این همه خاطرات
این همه اشک...
برای ارامشش دعا کنیم
این پست مخصوصی اعضا میباشد و فقط اعضا میتوانند مشاهده کنند
ابتدا ثبت نام کنید یا وارد شوید.
آروم بخواب مرتضی
آهای اونیکه با اهنگاش خاطره دارن
اهای اونیکه شبا هدفون توی گوشت میذاشتی و بااهنگاش گریه میکردی
اهای اونیکه وقتی میخوند "یکی هست"یاد اونی که دیگه "نیست" میوفتی
اهای اونیکه وقتی موخوند"تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی"امیدگرفتی
اهای اونیکه که وقتی عشقت رفت"نرو یکی یک دونی من سربذار روشونه من "رو گوش میدادی
آهای اونیکه وقتی عشقت رفت وقتی تنها شدی وقتی میخوند"خداببخشه اون رو که قلب سادمو به خون کشید"گوش دادی
بیا حالا به حرمت این همه خاطرات
این همه اشک...
برای ارامشش دعا کنیم
این پست مخصوصی اعضا میباشد و فقط اعضا میتوانند مشاهده کنند
ابتدا ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اينجا ديوانه اي هست ...
كه روز را با نگاه پنجره آغاز مي كند...وقت آواز گنجشك را ميداند...و زبان سبز برگ را با چشمان بسته مي خواند...كسي كه حواس باد را از پنجره اتاقش پرت ميكند تا قاصدكي را از مرگ دردناك نجات دهد...
لباس سپيد برتن مي كند ،لبخند روشني بر چهره مي زند و پاهايش را با احترام به سنگفرش خيابان معرفي ميكند..
در راه سربه سر ابرها ميگذارد و به خورشيد سرخ چشمك ميزند...
اينجا ديوانه اي هست...
كه خوب ميداند انسان براي زنده ماندن به لمس گلبرگ ها احتياج دارد
به لحظه اي نگاه وقتي كه پرنده اي دانه بر ميدارد
این پست مخصوصی اعضا میباشد و فقط اعضا میتوانند مشاهده کنند
ابتدا ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ساده بودی مثه سایه مثه شبنم رو شقایق
مثه لبخند سپیده مثه شب گریه ی عاشق
بی تو شب دوباره آیینه رو به روی غم گرفته
پنجره بازه به بارون من ولی دلم گرفته
واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم